کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم! نوشته ریچل هالیس است که با ترجمه مرجان شمیل شوشتری منتشر شده است. این کتاب به شما یاد میدهد اگر روزگار بر وفق مرادتان نبود، از جایتان بلند شوید و دوباره زندگی را از نو بسازید.
بعضی از ما در تلاشیم تا از تأثیر زخمهای گذشته بر زندگیمان سر دربیاوریم. بعضی از ما زخمهایی باز در زندگیمان داریم که باعث به لرزه درآمدن و تزلزل زندگیمان شده است، اما به هرحال ما اینجا هستیم، همه با هم.
من فکر میکنم ما اینقدر قوی هستیم که کارِ درمان زخمهایمان را خود انجام دهیم، حتی اگر گاهیاوقات این تلاشمان باعث شود حس کنیم نسبت به روز اول ضعیفتر شدهایم. از ضعفهایتان نترسید، از این بترسید
که بقیهٔ عمرتان را در ناامیدی غرق شوید، چون شما از روبرو شدن با دردهایتان خیلی میترسید. در این کتاب نویسنده سعی میکند به بهترینِ وجه این کار را انجام دهد، فقط همین. میخواهد دردهایمان را بررسی کند، آنها را از هم جدا کند، اگر شد که به آنها بخندیم و اگر لازم است برای آنها گریه کنیم، اما هیچوقت دیگر در زندگیمان، نمیخواهیم برای احساس راحتی دیگران دردهایمان را پنهان کنیم.